سوخته وصل

علم غیب علی درروایات اهل سنت

آيا روايت معتبري در منابع #اهل_سنت وجود دارد كه ثابت كند، #اميرمؤمنان عليه السلام، تمام اتفاقات آينده را تا قيامت مي دانست؟

 #پاسخ #جواب
پاسخ

**ترديدي نيست كه اميرمؤمنان عليه السلام، نفس #رسول_الله صلي الله عليه وآله و دروازه علم آن حضرت است، بنابراين عجيب نيست كه اميرمؤمنان عليه السلام وارث تمام علوم نبوي باشد.
#روايت #صحيح السندي در منابع اهل سنت وجود دارد كه ثابت مي كند اميرمؤمنان عليه السلام از تمام اتفاقات آينده خود تا روز قيامت آگاه بوده است و به مردم اعلام كرده است كه هر سؤال خواستيد پاسخ آن را خواهم داد.
#عبدالرزاق_صنعاني، استاد #محمد_بن_اسماعيل_بخاري در #تفسير خود مي نويسد:
**عن معمر عن وهب بن عبد الله عن أبي الطفيل قال شهدت عليا وهو يخطب وهو يقول سلوني فوالله لا تسألوني عن شيء يكون إلي يوم القيامة إلا حدثتكم به وسلوني عن كتاب الله فوالله ما من آية إلا وأنا أعلم بليل نزلت أم بنهار أم في سهل أم في جبل.

*از #أبوطفيل نقل شده است كه شاهد بودم كه علي عليه السلام خطبه مي خواند و مي فرمود: از من بپرسيد، به خدا سوگند! از هر چه كه تا روز قيامت به وجود مي آيد و اتفاق مي افتد، سؤال نمي كنيد؛ مگر اين كه تمام آن ها را پاسخ مي گويم. از كتاب خدا بپرسيد؛ به خدا سوگند! هيچ آيه اي نازل نشده است؛ مگر اينكه از همه شما داناترم كه شب نازل شده است يا روز، در صحرا نازل شده است يا در كوه .
** #الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، #تفسير_القرآن، ج3، ص241، تحقيق: د. مصطفي مسلم محمد ، ناشر: مكتبة الرشد ـ الرياض، الطبعة: الأولي، 1410ه

 #امت_واحده

 


جنگاوری دلیر،که در قلبش رشته های دلاوری بارشته های مهر،پیوند ناگسستنی داشت


آیا از تاریخ درباره رزمنده دلاور وشجاعی نشان گرفته ای که دشمنان میدان کارزار راهم -بخاطر آنکه انسان هستند- دوست بدارد و تا آنجا در این مهرورزی پیش برود که به یاران خود ،آنها را توصیه کند وبگوید:

"تا آنها شروع نکنند با آنان نجنگید و اگر بیاری خدا شکست خوردند ،کسی را که تسلیم شد از پای در نیاورید

و آنرا که فرار میکند ،تعقیب ننمایید و زخمی شدگان را زخم دیگر نزنید ویاری کنید وزنان را آزار نرسانید."

و آنگاه دهها هزار نفری که به ناحق به خونش تشنه بودند چنان با لطف خود شرمسار سازد ؟

آنان شعله جنگی را برافروختند،آب را بروی او بستند وبه او پیغام دادند که آب را تا مرگ وی برویش خواهند بست.

واو آنها را ازسرچشمه آب عقب راند و آن را به دست آورد وسپس همان دشمنان را ،برای آشامیدن این آب دعوت کرد،

همچنان که خود ویارانش و مرغان هوا از آن میخوردند وکسی مانع نمیشد!

وفرمود:"پاداش مجاهد شهید در راه خدا ،افزونتر از آن کسی نیست که قدرت یابد وعفو کند.

شاید کسی که عفو میکند و میبخشد ،تا مرتبه فرشتگان بالا رود"...

او تا آنجا پیش میرود که بعد از سوءقصد به جانش به یاران خود درباره قاتل خود ،چنین سفارشی میکند:

"اگر ببخشید ودرگذرید به پرهیزکاری نزدیکتراست!"

 

برگرفته از کتاب :علی ،صوت عدالت انسانی.نوشته جرج جرداق مسیحی ،جلد1


آنگاه شیعه شدم/خاطرات.1

ما در ایام مختلف سال پذیرای عده ای از مبلغین حنفی مذهب-که اکثر آنها از تابعین سپاه صحابه هستند-بودیم وآنان از جاهای مختلف همچون زاهدان وشهرهای دیگر سیستان و بلوچستان به مساجد ما میآمدند که شبها تاصبح اکثر جوانان می آمدند و آن مبلغین با خود مقداری هدایا می آوردند. وبعنوان جایزه به کسانی میدادند که زودتر بحثها ومطالب آنها رایادگرفته باشد و آن هدایا شامل:

مسواک ،سرمه ،عود ،عنبر و...بود که با اهدای اینها جوانان و نوجوانان را بیشتر به کرسی بحث و گفتگویشان مجذوب میکردند

در یکی از این شبها با همه دوستان تصمیم گرفتیم شب را در مسجد بمانیم و از محضر همان مبلغها استفاده کنیم که سوالاتی طرح شد و دوستان پرسیدند:چرا امام ابو حنفیه فلان رای راداده یا وضو گرفتن حنفی ها چرا با شافعی ها تفاوت دارد؟

تا اینکه این حقیر یک سوال پرسیدم که اولین جرقه در رفتن من به سمت تحقیق و بررسی درباره مذهب تشیع شد وآن سوال این بود؟که امام زمان کیست؟ و آیا مهدی که شیعه ها میگویند صحت دارد؟

اما متاسفانه در جوابم هر نوع اهانتی را به ساحت این بزرگوار شنیدم بجز جواب سوالم و در آخر هم برای جواب سوالم دلایل واهی وپوچی شنیدم که از آن جمله این بود:

اگر امام زمانی یا مصلحی در آخرالزمان باشد آنهم عیسی بن مریم است و بس .وشماهم از سوالات بیفایده بپرهیزید و وقت و افکار خودرا بااین سوالها آلوده نکنید.

منکه جواب درستی دریافت نکردم از پرسیدن چنین سوالاتی خودداری نمودم تااینکه بحث خاتمه یافت و همان لحظه یکی از مبلغین گفت برادران بلند شوید بروید وضویی تازه کنید و هرکدام گوشه ای مشغول عبادت شوید که تا اذان صبح زمانی نمانده.

منهم مشغول خواندن قرآن شدم و پس از تلاوت آیاتی چند از سوره یوسف ،خستگی مفرطی بر من چیره شد و قرآن رابوسیدم وکنار گذاشتم و به حالت نشستن،سرم را به دیوار تکیه دادم و به خواب رفتم .در حالت خواب و بیداری بودم که مسائلی را در رویا دیدم که گفتنش تا به اینجا کافیست و با صدای موذن بیدار شدم و دیدم موقع نماز صبح است.بعد از نماز با خودم گفتم چون با خیال و در فکر سوال امام زمان خوابیدم حتما یک تخیل بوده و سپس از سایرین خداحافظی کردم و به منزل رفتم و چون شب قبل کم خوابیده بودم خستگی بر من مستولی شد وبه اتاق خودم رفتم و خوابیدم،اما در کمال ناباوری همان خوابی که در مسجد دیده بودم در منزل هم برایم تکرار شد. ولی چون به این مسئله باور ضعیفی داشتم این رویاها را افکار خسته و پریشانی می پنداشتم تا اینکه خود به خود به سمت مطالعه کتابهای شیعی رفتم و بعد از مطالعه،باور من به این مسئله بیشتر از قبل شد وبا خود فکر کردم وگفتم :آیا خدایی که حضرت خضر و عیسی را زنده نگه دارد نمیتواند فرزند پیغمبر خاتمش را که سرور همه انبیا و جن وانس است نگه دارد.پس خدایی که آدمی را از قطره ی آب خلق کرده ،مطمئنا این کار برایش سهل و آسان است و شکی در آن نیست

                                                                            ادامه دارد......................


برگرفته شده از sookhte.blog.ir

آیا از فرمانروایی خبر داری که خود نان سیر نخورد!

آیا بزرگ مردی را شناخته ای که قدر دوستی و وفاداری را بیش از دیگران دریافته بود و به این محبت و وفاء ،جز در چهارچوب سرشت خالص آن ،که آمیخته با جان ودل او بود ،نمی نگریست؟

 

 

آیا از فرمانروایی خبر داری که خود نان سیر نخورد زیرا که در کشور او کسانی یافت میشدند که باشکم سیر نمیخوابیدند.وجامه نرم نپوشید ،چرا که در میان افراد ملت ،بودند کسانی که لباس خشن ودرشت میپوشیدند.

و درهمی را اندوخته خود نساخت که دربین مردم نیاز وفقر وجود داشت وبه فرزندان و یاران خودهم وصیت کرد که غیر این راه و روش را نپیمایند و برادر خودرا به خاطر یک دینار که بدون حق از بیت المال طلب میکرد،مورد بازخواست قرار داد و یاوران وپیروان و فرمانداران خود را ،به خاطر یک گرده نان که به رشوت از ثروتمندی گرفته و خورده بودند ،تهدید کرد  وبه محاکمه ودادگاه کشانید و به یکی از فرماندارانش پیغام فرستاد:«سوگند صادقانه برخداوند که اگر او به کوچکترین چیزی از مال ملت خیانت ورزد چنان بر او سخت گیرد که اندک مال،گران بار و بیآبرو گردد»،ودیگری را بدین سخن کوتاه ،زیبا و نغز مخاطب قرارداد:«به من خبر رسیده که زمین را درو کرده و هرچه زیر پایت بوده برگرفته ای وآنچه به دستت رسیده خورده ای؟بی درنگ باید حساب پس دهی ووضع خود را بر من روشن سازی».

وبه سومی از کسانی که رشوه میگرفتند و به نام بینوایان جیب وکیسه خود را پرمیکردند وبه عیاشی و خوش گذرانی میپرداختند،چنین اعلام خطر کرد:«از خدا بترس،مال مردم را به خود آنان برگردان وتو اگر این کاررا نکنی و من به یاری خدا بر تو دست یابم،وظیفه ای را که درپیشگاه خداوند دارم،درباره تو انجام میدهم وبا شمشیرم تورا میزنم ،شمشیری که آن را بر هیچکس نزدم مگر آن که به دوزخ رفت.»

منبع:کتاب امام علی (ع)صدای عدالت انسانی ،جلد 1.نوشته جرج جرداق مسیحی


فصل اول.پیدایش شیعه 3/اولین جرقه بحث وبررسی

اولین جرقه بحث و بررسی

 

در یکی از روزهای فصل پائیز بود که سفری به شهر زاهدان داشتم و برای نماز ظهر به مسجد نشسته بودم که یکی از برادران حنفی مذهب که اهل تربت جام-که در انجا(مسجد مکی)مشغول تحصیل علوم دینی بود- نزدم آمد وپرسید :شما اهل کجایید؟گفتم:اهل کردستان.پرسید :آیا شما سنی هستید؟درجواب گفتم:بله ،پیرو امام شافعی هستم.سپس هرکدام خود را معرفی نمودیم .بعد از آن وی مرا به منزل خود دعوت نمود و گفت:وی قبلا برای تبلیغ به کردستان رفته بود به همین خاطر جویای حال تعدادی از علمای اهل سنت کردستان شد و گفت :من اکثر آنها را می شناختم وبه خدمتشان رسیده ام.

من به این برادر دینی گفتم :من مدتیست که درباره مذهب شیعه تحقیق میکنم و دوست دارم با آداب و رسوم و احکامشان اشنا شوم؛طلبه حنفی مذهب گفت:چه شده که این همه ادیان و مذاهب را رها کرده ای ومیخواهی پیرامون شیعه تحقیق کنی؟وقت انسان طلاست ،پس چرا میخواهی آنرا تلف کنی و به جای این تحقیقات بیهوده به تحصیل و عبادت بپرداز؛زیرا بزرگان خودمان (اهل سنت)همه از شیعه تنفر ودوری میکردند،پس ماهم باید پیرو بزرگانمان باشیم.

سپس گفت اگر شیعه حق است چرا در اقلیت هستند؟ وچرا اکثر مسلمانان جهان از مذهب شیعه پیروی نمیکنند؟

من در جواب به او چیزی نگفتم اما برایم این سوال پیش آمد:چرا شیعیان که اقلیت هستند ادعای حقانیت میکنند؟

اما بعداز سه سال تحقیق در جواب این برادر طلبه عزیز وبزرگوار و همچنین بزرگوارانی که چنین ایده ای دارند و محققانی که باچنین مسئله ای روبرو خواهند شد باید بگویم :شناخت حق و باطل،در گرو کمی پیروان یا فزونی آنها نیست.در جهان امروز نسبت مسلمانان به منکران اسلام ،درحدود یک پنجم ویا یک ششم است .واکثر ساکنان خاور دور بت پرستان و گاوپرستان و... هستند وخیلی افراد منکر ماوراء طبیعت هستند .

اکثریت هرگز نشانه حقانیت نیستند وقرآن مجید غالبا اکثریت ها را نکوهش نموده و به ستایش از برخی اقلیتها پرداخته که در اینمورد به عنوان نمونه،به برخی آیات اشاره مینماییم:

وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ1

اکثر آنان راسپاس گزار نخواهی یافت.

وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ 2

و اندکی از بندگان من سپاسگزارند.

بنابراین انسان واقع گرا هیچگاه نباید از اقلیت پیروان ایین خود بهراسد وهمچنین نباید به خاطرکثرت آنان مباهات کند. بلکه باید چراغ عقل خویش را روشن سازد و از نور وفروغ آن بهره مند گردد.

هرفرد مسلمان لازم است این مسئله را از طریق راههای علمی ومنطقی تحلیل نماید.

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ3

برچیزی که بر آن علم نداری توقف مکن.

گذشته از این هر چند شیعه از نظر جمعیت به پای اهل تسنن نمیرسد،اما اگر سرشماری و آمار دقیقی صورت گیرد معلوم خواهد شد که شیعیان یک چهارم مسلمانان جهان را تشکیل میدهند و آنان در اکثر مناطق مسلمان نشین دنیا زندگی میکنند، ودر تمام برهه های تاریخ در میان آنان بسیاری از دانشمندان بزرگ و نویسندگان نام آور وصاحبان تصانیف و آثار می زیسته اند.

و شایسته است روشن گردد که پایه گذاران علوم اسلامی نیز غالبا شیعه بوده اند که در میان آنان:

ابوالاسود دئلی (پایه گذار علم نحو)

خلیل ابن احمد(پایه گذار علم عروض)

معاذبن مسلم بن ابی ساره کوفی(پایه گذار علم صرف)

ابوعبدالله محمدبن عمران کاتب خراسانی مرزبانی (یکی از پیشتازان علم بلاغت)

به چشم میخورد.

برای کسب اطلاع از تاریخچه شیعیان«تاریخ الشیعه» را ملاحظه فرمایید.

پس انسان برای شناخت مسائل و حقایق نباید اکثریت را بعنوان یک ملاک در نظر بگیرد،بلکه باید برای حق ،اولویت قائل شود نه برای اکثریت،چرا که اکثریت هیچوقت بجز مواقع نادر،مطابق حق حرکت نکرده است وقرآن میفرماید:

مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ4

يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ۖ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ5

وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ6

وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ7

بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ ۖ فَهُمْ مُعْرِضُونَ8

وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ9

وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ10

 


 

1.اعراف؛17

2.سباء؛13

3.الاسراء؛36

4.آل عمران؛110

5.مائده؛103

6.الانعام؛111

7.نحل؛83

8.الانبیاء؛24

9.مومنون؛70

10.شعراء؛67

 

 


فصل اول.پیدایش شیعه2

 

 

تحقیق وشناخت فرقه ناجیه

در گفتگوبا اهل تشیع و تحقیق و بررسی  درباره شیعه که آیا آنها مسلمانند یا نه؟دنیای جدیدی برای من کشف شد ویا بهتربگویم خداوند آن را برویم گشود ،وبا اینکه مخالف و متنفر از آنها بودم،اما این جهان تازه کشف شده برایم اندیشه های نوینی را در برداشت ودر من عشق کنجکاوی وپژوهشگری وتحقیق را برانگیخت تا واقعیتی را که هنگام خواندن روایت منقول از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)پیوسته مرا به خود مشغول میساخت درک نمایم؛آنجا که فرموده:

«بنی اسرائیل به هفتادو یک گروه و نصارا به هفتادودو گروه تقسیم شدند،وامت من به هفتادوسه فرقه تقسیم میشوند که همه آنها به جز یک فرقه در آتش دوزخ خواهند بود.»1

حال ما با مذاهب گوناگون که هرکدام خود را برحق ودیگری را باطل میدانند،گفتگویی نداریم ،ولی هنگامی که این روایت را میخوانم درشگفتی و بهت وحیرت فرو میروم واین شگفتی و حیرت زدگی من ،نه به خاطر روایت است؛بلکه تعجبم از مسلمانان است که این روایت را میخوانند ودرسخنرانیهای خود آن را تکرار میکنند وباخاطری آرام و بی دغدغه وبدون تحلیل وبررسی در معنای آن از کنار آن میگذرند،بدون اینکه بتوانند گروه برحق را از گروههای گمراه  بازشناسند.

تعجب آور است که هر گروه و دسته ای مدعی است که تنها خودش برحق است ،درحالیکه در ذیل روایت آمده که:صحابه پرسیدند ،آنها(اهل نجات)کدامند؟فرمود:«آن راهی که من ویارانم برآن هستیم».آیا گروه یا دسته ای هست که خود را متمسک به به کتاب وسنت نداند؟وآیا گروهی هست که  ادعایی غیرازاین داشته باشد؟اگر این معنا از جنابان(امام ابوحنیفه)یا(امام مالک)یا(امام شافعی)یا (امام احمد حنبل)پرسیده شود ،آیا هیچ کدام از آنها ادعایی غیر از ادعای تمسک به قرآن و سنت واقعی پیامبردارند؟

بنابراین مذاهب اربعه اهل تسنن واگر فرقه شیعه را هم در کنار آنها بگذاریم که (شیعه)مدعی تمسک به قرآن و سنت صحیح پیامبر که از اهل بیت عصمت و طهارت نقل شده است  میباشند وبه گفته آنان ،اهل خانه به آنچه در خانه هست آگاهترند ،پس آیا امکان دارد همه آنها آنطور که ادعا میکنند برحق باشند؟واین غیر ممکن است ؛زیرا روایت ،عکس این معنا را میرساند،مگر اینکه بگوییم روایت،جعلی ودروغ است و این درست نیست چون این روایت از طریق شیعه وسنی متواتر است یا اینکه گفته شود این روایت معنی ومفهومی ندارد ؟واین محال است که رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)چیزی را بفرمایند و معنی و مفهومی نداشته باشد و طبق ایه:وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤2

او کسی است که از روی هوای نفس سخن نمیگوید به جز از طریق وحی ،وهمه روایات آن حضرت حکمت و اندرز است.بنابراین راهی نداریم جز اینکه بگوییم واقرار کنیم که یک فرقه برحق ودیگر فرقه ها باطلند و روایت ،همانطور که باعث حیرت و شگفتی انسان میشود ،همان طور کسی را که طالب هدایت است به بررسی و تحقیق برمی انگیزد به همین جهت بود که بعداز ملاقات و دیدار با شیعیان،در من تردید بوجود امد که چه کسی میداند  شاید حق با آنهاست!

چرامن تحقیق و بررسی نکنم؟با اینکه اسلام در قران وسنت مراموظف نموده که بابررسی وتحقیق ومقایسه ،به واقعیت برسم.همانطور که خالق سبحان در سوره عنکبوت آیه69میفرماید:

 "کسانی که در راه ما بکوشند،راه خود را به آنان مینمایانیم براستی خدا با نیکوکاران است."

ودرسوره زمر آیه18آمده:

 "آنان که سخن را میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند،آنان هستندکه خداوند آنها را راهنمایی کرده و آنان خردمندانند".

پس فرقه ناجیه فرقه ایست که پیروان آن تمسک به عترت ودارای ولایت هستند ،و ازحیث عمل وعلم سالک مسلک آنها میباشند و اعتقادات دینی وشرعی خود  را از اهل بیت اخذ نموده باشند.


1)سنن دارمی ،ج2،ص241،باب افتراق هذه الامه/سنن ابن ماجه ،ج2،ص1322،ح3992،باب افتراق الامم/سنن ترمذی ،ج4،ص135،باب افتراق هذه الامه،ح 2779.

2)3و4 نجم

 

 


فصل اول.پیدایش شیعه1

مبدا تشیع و تسنن

تشیع خود اسلام راستین است وکلمه شیعه به معنی پیرو،میباشد وبه پیروان حضرت علی (علیه السلام)شیعه میگویند.

بعد از نزول آیه:«و انذر عشیرتک الاقربین»1در یوم الانذار جلسه ای به همین منظور

در میان اقوام خود ترتیب داده بودند.

بعد از عرضه اسلام به آنان بحث جانشینی خودرا مطرح کرده و

حضرت علی علیه السلام را بعنوان جانشین خود معرفی فرمودند ،

و از آنجا مسئله تشیع مصداق پیدا کرده و تعیین شد.

متاسفانه بعداز وفات رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)مردم دچار اختلاف شدند ،

البته با عمل بعضی از کسانی که هنگام وفات مانع وصیت آن حضرت شدند ،

زمینه مساعدتری برای این مسئله مهیاشد.

انصار خلافت را حق خود میدانستند و برای تایید عقیده شان دلیل و برهان میتراشیدند.

عده ای از مهاجرین خودشان را برای خلافت از دیگران به جهت انتسابی که به پیامبر داشتند

و از یک قبیله بودند لایقتر دانسته و بالاخره آنان غالب شده وبا ابی بکر ابن ابی قحافه بیعت نمودند

اما دسته سوم بنی هاشم و گروهی از مهاجرین و انصار واصحاب سرشناس پیامبر بودند

که بر عقیده خود در اینکه پیامبر علی را جانشین خود معرفی نموده است

پابرجا ماندند وخلافت را حق علی میدانستند.

آن گروه از اصحاب عبارتند از:سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد

و عمار وبراءبن عازب و جمعی دیگر که پیامبر در فضیلت آنان روایات فراوانی بیان فرموده اند.

واینها با ابی بکربن ابی قحافه بیعت نکردند و از علی بن ابی طالب پشتیبانی و طرفداری کردند .

یعقوبی مینویسدکه :گروهی از مهاجران و انصار از بیعت با ابوبکر تخلف نمودند

و به علی بن ابیطالب متمایل شدند.2

عباس بن عبدالله المطلب و فضل بن عباس و زبیربن عوام و خالدبن سعید و

مقداد و سلمان فارسی و ابوذر غفاری و عماربن یاسرو براءبن عازب از جمله آنها بودند.

واینها اولین اشخاصی بودند که بعداز وفات پیامبر اکرم ،تشیع و پیروی خودرا

نسبت به حضرت علی نشان دادند ونام شیعه بر آنها نهاده شد

اما در واقع اسم شیعه در زمان پیامبر مطرح شد و پیامبر کلمه شیعه

را به پیروان پاک و راستین امام علی اطلاق نمود.

و سعدبن عبدالله اشعری در کتاب خود چنین مینویسد3:

«بعداز وفات پیامبر خدا مسلمانان سه دسته شدند :

گروهی از علی بن ابیطالب طرفداری میکردند و بنام شیعه نامیده شدند .و دسته ای

دیگر به خلافت سعدبن عباده متمایل بودند،و مهاجرین از ابوبکربن ابی قحافه حمایت نمودند.»

پس باید اقرار کرد که در زمان رسول خدا همه مسلمانان در زیر یک پرچم بوده اند

و تحزب و فرقه ،وجودنداشته است.

اما بعداز وفات رسول خدا عده ای بعلت بی توجهی به وصایای

آن رسول گرامی حق را پایمال کرده و وصیت آنحضرت را بجای نیاوردند.


1.شعرا ؛214

2.تاریخ یعقوبی،ج2،ص114(ج2،ص123،جز سقیفه بنی ساعده ،دارصادر بیروت)

3.المقالات والفرق،ص3

 


آنگاه شیعه شدم-مقدمه

سلام این مطالب برگرفته از کتاب آنگاه شیعه شدم مرتضی صلواتی است..

محقق این کتاب اهل تسنن و شافعی بودند..  که این کتاب نتیجه سه سال تحقیقاتشون درمورد مذهب تشیعه.

امیدوارم ایشون از اینکه من کتابشون رو درفضای مجازی نشر دادم دلگیر نشن

و بذارن بحساب ادامه رسالتشون تو این راه..

 

خواهشا بدون هیچگونه تعصبی فقط تا پایان این کتاب مارو همراهی کنید و اگر براتون سوال یا ابهامی پیش اومد برید وخودتون هم کمی تحقیق کنید....

 

برای اینکه شایدکل مقدمه  از حوصله افراد خارج باشه فقط چند حدیثی رو از مقدمه کتاب نقل میکنم

پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود:بعد از من امت به هفتادوسه فرقه تقسیم خواهد شد و تنها یک فرقه از آنها اهل نجات خواهد بود.1

 

پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم):کسی که خداوند بر او منت گذاشته ،معرفت و ولایت اهل بیت (علیهم السلام)مرا به او عنایت کند ،تمام خوبی ها را برای او جمع نموده است.2

 

حاکم در مستدرک نقل میکند،که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود:به تحقیق که مثل اهل بیتم در میان شما، مانند کشتی نوح (علیه السلام)است،هر کس بر آن سوار شود ،رستگار شده ،هرکس از آن دوری جوید ،غرق وهلاک خواهدشد.3

 

بیش از هفتاد منبع معتبر از اهل تسنن این حدیث را در مورد خلافت بلافصل امام علی(علیه السلام)نقل کرده اند:به درستی که علی از من است ومن هم از اوهستم وامام وسرپرست تمام مومنان بعد از من است4

 

امام شافعی رهبر فرقه ی شافعیه از اهل تسنن میگوید:اگر مرتضی علی (علیه السلام)حقیقت حال وباطن امر خویش را ظاهر سازد،مردم کافر میشوند،زیرا همه به شبه خدایی نزد او به سجده می افتند ،از فضل و منقبت او همین بس که درباره او بعضی شک کرده اند که آیا از خداست یا از خلق؟5


منابع:

1-مستدرک حاکم ،ج1،ص128؛سنن ترمذی ،ج5،ص26؛مسند احمدبن حنبل،ج2،ص332؛سنن ابن ماجه ،کتاب الفتن،ج 2،حدیث 3993.

2-بشاره المصطفی،ص176

3-مستدرک حاکم،ج3،ص151

4-علامه ابن حجرعسقلانی،الاصابه،ج2،ص503؛علامه ابن عساکر ،تاریخ ابن عساکر ،ج12،ص108؛سنن بیهقی ،ج8،ص5؛مسند طیالسی ،ص 829؛علامه ابن اثیر،جامع الاصول ،ج9،ص470؛ترمذی ،سنن ترمذی،ج5،ص591؛حاکم مستدرک ،ج3،ص100؛ابن حبان ،صحیح ابن حبان،حدیث 2203؛علامه کشفی ،مناقب مرتضویه ،ص2174؛علامه بیهقی ،سنن الکبری،ج8،ص 5؛احمدبن حنبل ،مناقب،ج1،ص215و....

5-سراج،محمد ابراهیم،امام علی (علیه السلام)خورشید بی غروب،ص270.

 

 


Weblog Themes By Pichak

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


عمر سالک همه طی شد به تمنای وصال/این ندانست که در ترک تمناست وصال

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





پرواز تا خدا  shabevasl.loxblog.com